محل تبلیغات شما
فکر تو عایق سرمای من است فکر کردم به صمیمیت تو، گرم شدم خنده کن خنده که با خنده تو آفتاب از ته دل می‌خندد شرم در چهره من داشت شقایق می‌کاشت سفره انداخته بودیم و کنارش با هم دوستی می‌خوردیم حرف تو سنگ بزرگی جلوی پای زمستان انداخت باز هم حرف بزن عمران صلاحی

شعر سنتی درباره عشق

شعر نیمایی کوتاه احساسی

خنده ,تو ,هم ,حرف ,فکر ,دوستی ,هم دوستی ,با هم ,دوستی می‌خوردیم ,می‌خوردیم حرف ,تو سنگ

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها